شیخ اشراق و غزالی و نور
شیخ اشراقباذکروتبیینمعنایبلندیچون«خره» یا«فره»کهازاساسی ترینبخش هایفلسفه ی او(بهویژهدرموردانساننورانی)به شمارمیرود،بابجدیدیدرفلسفه ینورگشود.ازدیدگاهاوخره [1]نوریاستکه ذاتالهیساطعمی شودوبدانبعضیازمردمبربعضیدیگربرتریمی یابند(بلخاری، 1384: 12). همچنینلوکوربوزیه[2]درموردنورچنینمی گوید:چشم هایمابرایاین آفریدهشده اندکهفرمهارازیرنورببینیمواینسایهروشنهاهستند کهفرمهارادرمقابلمابرهنهمی سازند(تیموری و همکاران،1391: 54).
غزالی در تعریف نور بیان می کند که : نورعبارتازچیزیاستکهاجسامتیرهرابرایدیدن روشنمی کندوچیزهابهوسیلهآنظاهروهویدامی گردند،اماخودنور،برای خودمکشوفاست،چیزدیگریآنراظاهرونمایاننمی سازد؛پسنورعبارتازچیزی استکهظاهربالذاتمی باشدوظاهرکنندهغیر،یعنیاجسامواشیاءراقابل دیدنمی کندمانندخورشیدوماهوچراغونظایراینهاایننخستینمعناینور استکهدرعرفعامهوضعشدهاست(تیموری و همکاران،1391: 55).